سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ویه، دیار من

مراسم عروسی

با آرزوی خوشبختی همه ی جوان های ایران زمین و دنیا مختصری از مراسم عروسی را در روستای ویه شرح می دهم.

وقتی که جوانان ( مخصوصا پسرها )به حدی رسیدند که توانستند اداره ی یک خانواده را بر عهده بگیرند که این سن در زمان های قدیم معمولا بین بیست تا بیست وپنج سالگی بود و امروزه به سی تا سی و پنج سالگی رسیده است، با معرفی خانواده ها به فرزند پسر و با رضایت وی، یکی از بزرگترهای فامیل برای اطلاع دادن و اجازه خواستن برای خواستگاری به خانه دختر می رود. خانواده دختر با شناختی که از خانواده پسر دارد و با تحقیقاتی که در مورد خود پسر انجام می دهد در صورت موافقت به آنها اجازه آمدن برای خواستگاری را می دهند. در مراسم خواستگاری ابتدا پدر و مادر و خواهر بزرگ به همراه پسر به خانه دختر آمده و بعد از گفتن حرف های اولیه و صحبت کردن دختر و پسر با یکدیگر و در صورت رضایت دو طرف روزی را برای آوردن نشان تعین می کنند. در روز نشان گذاری دو طرف فامیل های درجه اول را دعوت کرده و باآوردن یک سینی که حاوی یک انگشتر، یک جعبه شیرینی، یک بسته حنا، یک چادری برای عروس و یک قیچی برای برش چادر است به خانه دختر می روند.

بعد از چند روز خانواده ها زمانی را که از قبل برای عقد تعیین شده بود ، دختر و پسر را به عقد هم در می آورند که گاها با چشن کوچکی که پدر دختر می گیرد و فامیل های نزدیک دعوت می شوند همراه است. و کاهی بعد از عقد چشن را با یک مراسم بزرگتر که به آن شیرینی خوران می گویند و کل محل را دعوت می کنند ممکن است برگزار شود که بعد صرف شام، در حیاط خانه دختر برای عروس و داماد میز و صندلی گذاشته می شود و با دادن شیرینی و پایکوبی مدعوین مبالغی را به عنوان هدیه به عروس و داماد تقدیم می کنند و مقدار آن توسط شخصی نوشته می شود تا بعدها در مراسم بچه های مدعوین توسط شخص عروس و داماد و یا خانواده های آنها برگردانده شود.

شش ماه تا یکسال بعد معمولا در فصل تابستان مراسم عروسی برگزار می شود. و به این شکل هست که یک هفته مانده به عروسی همه ی مردم محل برای عرض تبریک به خانه ی عروس و داماد می روند . و در طی هفته مقدمات عروسی را فراهم می کنند در یکی از روزها همسایه ها جمع می شوند و برنج پاک می کنند. در یک روز نان درست میکنند. یک روز پیاز سرخ می کنند. ویک روز گردو میشکنند و مغز کرده و آسیابش میکنند.قند میشکنند،تزئینات خانه و حیاط را انجام می دهند.بسته های شیرینی شب حنابندان را درست می کنند.و .... آخر هفته که معمولا چهارشنبه یا پنج شنبه است و یا پنج شنبه و جمعه است عروسی برگزار می شود.اگر پنج شنبه و جمعه باشد، صبح پنج شنبه مراسم خردبار را انجام می دهند، و از طرف خانواده داماد برای عروس مجمه (سینی های مسی در قدیم متداول بود و امروزه سینی های روی است) می برند که در آنها برنج، سیب زمینی، قند، شکر، چای، شیرینی، تاید، صابون، ریکا و... قرار داردو همچنین یک گوسفند نیز می برند. پدر عروس به کسانی که این مجمه ها روی سرشان است به عنوان تشکر مبلغی پول می دهد. بعد کسانی که مجمه دارند و معمولا زنان هستند و لباس قاسم ابادی پوشیده اند در حیاط خانه دختر حلقه می زنند و اقوام داماد داخل حلقه پای کوبی می کنند. بعد از جشن یک ساعته خانواده عروس با پخش چای و شیرینی از مهمانان پذیرایی می کنند.

در بعدازظهر آنروز در قدیم شخصی که آرایشگر بود به خانه ی عروس می آمد و عروس را برای شب حنابندان آماده می کرد ولی امروزه عروس را به آرایشگاه می برند. در همین زمان یک مرد و دو زن برای دعوت کردن اهالی محل برای صرف شام از طرف خانواده های عروس و داماد به محل فرستاده می شوند.

هنگام عصر گروه نوازنده ای که دعوت شده بود می رسد و شروع به نواختن می کند.شب هنگام قبل از خوردن شام زن ها در داخل خانه و مردها در حیاط خانه پایکوبی میکنند. و بعد از شام حنا و شیرینی های تزئین شده را در سینی گذاشته و به همراه دیاره زدن از خانه داماد برای مراسم حنابندان به خانه عروس می روند. در بین راه اشعار محلی توسط دوستان داماد با صدای بلند خوانده می شود. وقتی به خانه ی عروس رسیدند گروه نوازنده آهنگ های شمالی را برای پایکوبی زنانی که لباس قاسم آبادی پوشیده اند می نوازد و سینی های شیرینی و حنا دست به دست دربین پایکوبان وسط به گردش در می آید. همچنین دوستان داماد بعد از کنار رفتن زنان به میدان می روند و پایکوبی می کنند. در این زمان داماد به همراه مادر و چند تن از اقوام برای به حیاط آوردن عروس به داخل خانه میروند. و با اجازه گرفتن از پدر و مادر و برادران عروس داماد چادر را روی سر عروسش انداخته و یکی از دستان عروس را می گیرد و دست دیگر عروس را برادر بزرگ عروس گرفته و او را به حیاط آورده و در حجله ای که تزئئن شده می نشانند. بعداز پای کوبی زنان و مردان ، دوستان داماد ، داماد را به میدان آورده و پای کوبی میکنند و مبالغی را به عنوان شاپاش (شاد باش ) به داماد می دهند.

بعد از این سینی هایی را که شامل بسته های شیرینی : نخود، کشمش، شکلات و بیسکویت هست و به بسته های بخت گشا معروف است روی میز عروس و داماد گذاشته می شود و بعد از خواندن اشعار حنابندان و اجرای مراسم حنا گذاری بر دستان عروس و داماد، به کسانی که هدایایی را برای دختر و پسر آورده اند یک بسته شیرینی تعلق می گیرد.

در قدیم فردای شب حنابندان، صبح هنگام دوستان و همسایگان عروس، وی را به حمام عمومی که در محل بود همراهی می کردند و بعد از خواندن اشعاری محلی در جلوی ورودی حمام، به خانه عروس برمیگشتند و عروس برای آماده شدن نزد آرایشگر می رفت. ولی این رسم اکنون برای عروس اجرا نمی شود.

ظهر هنگام بعد از جشنی که در حیاط خانه داماد گرفته می شود همه مردم برای خوردن ناهار به داخل خانه هایی که اکثرا از آن اقوام و همسایگان است فرستاده می شوند و جوانان ، که بیشتر از دوستان نزدیک داماد هستند برای کمک به پخش غذا نهایت همکاری را اجرا می کنند. در این بین داماد به همراه یک ساق دوش (معمولا کسی است که تازه داماد شده است) برای خیر مقدم از مهمانان به تمامی خانه ها سرکشی میکند. مهمانان بعد از خوردن ناهار بر طبق رسم محل مبلغی را به عنوان هدیه که در واقع کمکی هست برای داماد تا بتواند هزینه های عروسی را راحتر پرداخت کند در پاکتی گذاشته و تحویل کسی که اسامی آنها را یاد داشت می کند می دهند . بعد ها داماد در عروسی کسانی که پول گذاشته بودند و یا فرزندانشان جبران می کند.

بعداز ناهار ، دوستان داماد نیز با خواندن اشعار محلی وی را تا حمام همراهی میکنند.

حال دیگر حیاط خانه داماد، شور و شوقی دیگر دارد، مردان پایکوبی می کنند و زنان کف می زنند و همه شاد وشادمانند. اما در خاننه عروس همه خود را برای بدرقه آماده کرده اند. بغضی در گلوی اهالی خانه نشسته که هر لحظه ممکن است وا شود. در گیر و دار این سنگینی سکوت هست که صدای اشعار محلی اقوام داماد محوطه خانه را پر میکند. آری وقت آن رسیدست که داماد از پدر و برادر و مادر عروس اجازه بگیرد تا عروسش را برای بردن آماده نماید. داماد چادر عروس را بر سرش می اندازد و دست عروسش را گرفته و از خانه بیرون می آید. در این بین اگر عروس برادر کوچکی داشته باشد ، داماد مبلغی را به عنوان در پشتی( ایستادن در پشت در )به او می دهد. در جلوی دروازه خانه پدر قران در دست گرفته و مادر کاسه آب تا دخترشان را با توکل بر خدا و دعای خیرشان بدرقه کنند و وقتی جمعیت در حال گذر از کوچه هستند، مادر تخم مرغی را در پشت سر جمعیت برای رفع چشم نظر دیگران پرتاب می کند.

کم کم نزدیک به خانه داماد می شویم و صدای ساز و آواز هر لحظه زیادتر می شود. مادر داماد با یک کتره و ملاقه که بهم می زند به سوی عوس و پسرش می رود و آنها را غرق در بوسه می کند. پدر قربانیی در دست دارد و زیر پای آنها قربانی نموده و با بوسیدنشان به آنها تبریک و خیر مقدم می گوید. و عروس و داماد در حجله ای که تزیین شده می نشینندو پای کوبی دوستان و آشنایان خود را نظاره می کنند. بعد از چند ساعت جشن رو به اتمام می رود و کم کم مهمانان با عرض تبریک و آرزوی خوشبختی آنجا را ترک می کنند. و در قدیم عروس و داماد چند سال در کنار پدر و مادر خود زندگی می کردند.


ارسال شده در توسط ص