سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ویه، دیار من

مراسم گوسفند شوری

و اما یکی دیگر از مراسمات سنتی این روستا که بسیار جالب است مراسم گوسفند شوری است که از 15 تا 25 شهریور اجرا می شود( در قدیم چون تعداد گله های گوسفند زیاد بود هر روز را برای یک گله اختصاص می دادند). در این مراسم که فقط مردها شرکت می کنند، چند روز قبل چوپان صاحبان گله خود را آگاه می کند که مثلا فلان روز برای گوسفند شوری بروند. و مردها با برداشتن نان، چای خشک، ظرف، کتری و قوری، استکان و کاسه و.... راهی جایی که تعیین شده توسط چوپان می روند. این مکان در کنار رودخانه و یا نهر آبی ست، در این مراسم مردان با یاری هم یک یک گوسفندها را در آب می اندازند و آنها را می شورند. وقتی که گوسفندها شسته شد، برخی از صاحبان، گوسفندان خود را سر می برند و به قیمتی ارزانتر می فروشند. و دیگر مردان نیز گوشت را هم برای ناهار خود و هم برای خانواده خود می خرند. در وقت ناهار در چند جا آتش روشن کرده و کباب می خورند. و با تفریح کردن آن روز را سپری کرده و غروب به خانه باز می گردنند. یک الی دو هفته بعد از این ماجرا پشم گوسفندان با قیچی کنده و برای صاحبان فرستاده می شود.

مراسم سالگرد زلزله 31 خرداد سال 1369

31خرداد سال 1369روزی بود که مردم منتظر بودند تا برای اولین بار روشنایی لامپ کوچه هایشان را روشن کند و زیر نور لامپ خانه بنشینند و شام بخورند. همه مردم شاد بودند و بیقرار. مثل همیشه فعالیت های روزانه خود را انجام دادند. فردا شب تحولی جدید در زندگیشان رخ می داد، جوانان بی تاب بودند. بعضی ها از سربازی برگشته بودند. بعضی ها تازه با هم عقد کرده بودند، گروهی تازه متولد شده بودند. خلاصه همه به یک امید تازهای منتظر بودند. شب نشینی ها و صحبت ها و آرزوهای جوانان و پیران که برای هم گفته میشد کم کم به پایان رسید. همه در خانه هایشان سر بر روی بالش نهادند تا صبح فردا سرحال و با نشاط از پی روزی خدا بروند. اما ناگهان زمین و آسمان لرزید. صدای ریزش سنگ در دلها دلهره ایجاد کرد. از آسمان باران سنگ و خاک می بارید و یکی یکی خانه ها روی سر هم انباشته می شد و فرود می آمد. چه بی صدا انتظار مردم به پایان رسید، چه آسوده آرزوی روشنایی به تاریکی مبدل گشت. شب رویایی آنها از آنچه که فکر می کردند هم رویاییتر شد. و چه زود صدای خنده به فریاد و ناله مبدل گشت. برای لحظاتی در کوچه بازار غوغاییی به پاشد. از هر طرف صدای ناله و فریاد می رسید. صدای کمک بلند بود و در آن شب تاریک فریادرسی نبود، از زیر آوارهای به هم انباشته صدای آخرین اتماس برای کمک بلند میشد، و کودکان آخرین ضجه های خود را می زدند. جوانان آخرین ژور آزمایی خود را با الوارهی خراب شده بر سر و کولشان را به اجرا می گذاشتند ولی درد دست و پای شکسته شده و سنگینی آن همه خاک و سنگ امان از آنها می گرفت. و چه صبح سخت و سنگینی. و اندک کسانی از مرد و زن مانده بودند، آن هم با چشمانی از حیرت و واماندگی، ترس و خستگی، و مات و افسردگی. با زحمت از هر خانه ای چندین جنازه، بدن های خونی و شکسته، جوانانی رشید که دیگر انگیزه ای برای زندگی نداشتند، گویی که سالهاست مهر سکوت را برلب زده اند. دختران و پسران جوانی که هزار ها آرزو در دل داشتند، بیرون می آمد. و چه افسوس هایی که پدر و مادر ها خوردند و چه ....

مزار پر از جنازه بود. و باز هم می آوردند. مردمی که تا کنون اسمی از زلزله نشنیده بودند هنوز از باران سنگ شب گذشته واهمه داشتند. همه حیران و سرگردان بودند. و سخت ترین و بدترین خاطرات آن روز ها برای مردم این روستا رقم خورد، طوری که هم اکنون نیز هر ساله مردمش هر جا که باشند در این روز به روستا می آیند و مراسم سالگرد مردمانشان را در کنار مزار آنها با مداحی و خواندن قرآن اجرا می کنند. و حتی در مسابقاتی که جوانان در روزهای نعطیل با روستا های همجوار می گزارند اسم تیم خود را به یاد جوانان از دست رفته 31 خرداد میگزارند. در این زلزله 101 نفر از اهالی این روستا دار فانی را وداع گفتند که اکثرا هم جوانان بودند.

و..


ارسال شده در توسط ص

مراسم عروسی

با آرزوی خوشبختی همه ی جوان های ایران زمین و دنیا مختصری از مراسم عروسی را در روستای ویه شرح می دهم.

وقتی که جوانان ( مخصوصا پسرها )به حدی رسیدند که توانستند اداره ی یک خانواده را بر عهده بگیرند که این سن در زمان های قدیم معمولا بین بیست تا بیست وپنج سالگی بود و امروزه به سی تا سی و پنج سالگی رسیده است، با معرفی خانواده ها به فرزند پسر و با رضایت وی، یکی از بزرگترهای فامیل برای اطلاع دادن و اجازه خواستن برای خواستگاری به خانه دختر می رود. خانواده دختر با شناختی که از خانواده پسر دارد و با تحقیقاتی که در مورد خود پسر انجام می دهد در صورت موافقت به آنها اجازه آمدن برای خواستگاری را می دهند. در مراسم خواستگاری ابتدا پدر و مادر و خواهر بزرگ به همراه پسر به خانه دختر آمده و بعد از گفتن حرف های اولیه و صحبت کردن دختر و پسر با یکدیگر و در صورت رضایت دو طرف روزی را برای آوردن نشان تعین می کنند. در روز نشان گذاری دو طرف فامیل های درجه اول را دعوت کرده و باآوردن یک سینی که حاوی یک انگشتر، یک جعبه شیرینی، یک بسته حنا، یک چادری برای عروس و یک قیچی برای برش چادر است به خانه دختر می روند.

بعد از چند روز خانواده ها زمانی را که از قبل برای عقد تعیین شده بود ، دختر و پسر را به عقد هم در می آورند که گاها با چشن کوچکی که پدر دختر می گیرد و فامیل های نزدیک دعوت می شوند همراه است. و کاهی بعد از عقد چشن را با یک مراسم بزرگتر که به آن شیرینی خوران می گویند و کل محل را دعوت می کنند ممکن است برگزار شود که بعد صرف شام، در حیاط خانه دختر برای عروس و داماد میز و صندلی گذاشته می شود و با دادن شیرینی و پایکوبی مدعوین مبالغی را به عنوان هدیه به عروس و داماد تقدیم می کنند و مقدار آن توسط شخصی نوشته می شود تا بعدها در مراسم بچه های مدعوین توسط شخص عروس و داماد و یا خانواده های آنها برگردانده شود.

شش ماه تا یکسال بعد معمولا در فصل تابستان مراسم عروسی برگزار می شود. و به این شکل هست که یک هفته مانده به عروسی همه ی مردم محل برای عرض تبریک به خانه ی عروس و داماد می روند . و در طی هفته مقدمات عروسی را فراهم می کنند در یکی از روزها همسایه ها جمع می شوند و برنج پاک می کنند. در یک روز نان درست میکنند. یک روز پیاز سرخ می کنند. ویک روز گردو میشکنند و مغز کرده و آسیابش میکنند.قند میشکنند،تزئینات خانه و حیاط را انجام می دهند.بسته های شیرینی شب حنابندان را درست می کنند.و .... آخر هفته که معمولا چهارشنبه یا پنج شنبه است و یا پنج شنبه و جمعه است عروسی برگزار می شود.اگر پنج شنبه و جمعه باشد، صبح پنج شنبه مراسم خردبار را انجام می دهند، و از طرف خانواده داماد برای عروس مجمه (سینی های مسی در قدیم متداول بود و امروزه سینی های روی است) می برند که در آنها برنج، سیب زمینی، قند، شکر، چای، شیرینی، تاید، صابون، ریکا و... قرار داردو همچنین یک گوسفند نیز می برند. پدر عروس به کسانی که این مجمه ها روی سرشان است به عنوان تشکر مبلغی پول می دهد. بعد کسانی که مجمه دارند و معمولا زنان هستند و لباس قاسم ابادی پوشیده اند در حیاط خانه دختر حلقه می زنند و اقوام داماد داخل حلقه پای کوبی می کنند. بعد از جشن یک ساعته خانواده عروس با پخش چای و شیرینی از مهمانان پذیرایی می کنند.

در بعدازظهر آنروز در قدیم شخصی که آرایشگر بود به خانه ی عروس می آمد و عروس را برای شب حنابندان آماده می کرد ولی امروزه عروس را به آرایشگاه می برند. در همین زمان یک مرد و دو زن برای دعوت کردن اهالی محل برای صرف شام از طرف خانواده های عروس و داماد به محل فرستاده می شوند.

هنگام عصر گروه نوازنده ای که دعوت شده بود می رسد و شروع به نواختن می کند.شب هنگام قبل از خوردن شام زن ها در داخل خانه و مردها در حیاط خانه پایکوبی میکنند. و بعد از شام حنا و شیرینی های تزئین شده را در سینی گذاشته و به همراه دیاره زدن از خانه داماد برای مراسم حنابندان به خانه عروس می روند. در بین راه اشعار محلی توسط دوستان داماد با صدای بلند خوانده می شود. وقتی به خانه ی عروس رسیدند گروه نوازنده آهنگ های شمالی را برای پایکوبی زنانی که لباس قاسم آبادی پوشیده اند می نوازد و سینی های شیرینی و حنا دست به دست دربین پایکوبان وسط به گردش در می آید. همچنین دوستان داماد بعد از کنار رفتن زنان به میدان می روند و پایکوبی می کنند. در این زمان داماد به همراه مادر و چند تن از اقوام برای به حیاط آوردن عروس به داخل خانه میروند. و با اجازه گرفتن از پدر و مادر و برادران عروس داماد چادر را روی سر عروسش انداخته و یکی از دستان عروس را می گیرد و دست دیگر عروس را برادر بزرگ عروس گرفته و او را به حیاط آورده و در حجله ای که تزئئن شده می نشانند. بعداز پای کوبی زنان و مردان ، دوستان داماد ، داماد را به میدان آورده و پای کوبی میکنند و مبالغی را به عنوان شاپاش (شاد باش ) به داماد می دهند.

بعد از این سینی هایی را که شامل بسته های شیرینی : نخود، کشمش، شکلات و بیسکویت هست و به بسته های بخت گشا معروف است روی میز عروس و داماد گذاشته می شود و بعد از خواندن اشعار حنابندان و اجرای مراسم حنا گذاری بر دستان عروس و داماد، به کسانی که هدایایی را برای دختر و پسر آورده اند یک بسته شیرینی تعلق می گیرد.

در قدیم فردای شب حنابندان، صبح هنگام دوستان و همسایگان عروس، وی را به حمام عمومی که در محل بود همراهی می کردند و بعد از خواندن اشعاری محلی در جلوی ورودی حمام، به خانه عروس برمیگشتند و عروس برای آماده شدن نزد آرایشگر می رفت. ولی این رسم اکنون برای عروس اجرا نمی شود.

ظهر هنگام بعد از جشنی که در حیاط خانه داماد گرفته می شود همه مردم برای خوردن ناهار به داخل خانه هایی که اکثرا از آن اقوام و همسایگان است فرستاده می شوند و جوانان ، که بیشتر از دوستان نزدیک داماد هستند برای کمک به پخش غذا نهایت همکاری را اجرا می کنند. در این بین داماد به همراه یک ساق دوش (معمولا کسی است که تازه داماد شده است) برای خیر مقدم از مهمانان به تمامی خانه ها سرکشی میکند. مهمانان بعد از خوردن ناهار بر طبق رسم محل مبلغی را به عنوان هدیه که در واقع کمکی هست برای داماد تا بتواند هزینه های عروسی را راحتر پرداخت کند در پاکتی گذاشته و تحویل کسی که اسامی آنها را یاد داشت می کند می دهند . بعد ها داماد در عروسی کسانی که پول گذاشته بودند و یا فرزندانشان جبران می کند.

بعداز ناهار ، دوستان داماد نیز با خواندن اشعار محلی وی را تا حمام همراهی میکنند.

حال دیگر حیاط خانه داماد، شور و شوقی دیگر دارد، مردان پایکوبی می کنند و زنان کف می زنند و همه شاد وشادمانند. اما در خاننه عروس همه خود را برای بدرقه آماده کرده اند. بغضی در گلوی اهالی خانه نشسته که هر لحظه ممکن است وا شود. در گیر و دار این سنگینی سکوت هست که صدای اشعار محلی اقوام داماد محوطه خانه را پر میکند. آری وقت آن رسیدست که داماد از پدر و برادر و مادر عروس اجازه بگیرد تا عروسش را برای بردن آماده نماید. داماد چادر عروس را بر سرش می اندازد و دست عروسش را گرفته و از خانه بیرون می آید. در این بین اگر عروس برادر کوچکی داشته باشد ، داماد مبلغی را به عنوان در پشتی( ایستادن در پشت در )به او می دهد. در جلوی دروازه خانه پدر قران در دست گرفته و مادر کاسه آب تا دخترشان را با توکل بر خدا و دعای خیرشان بدرقه کنند و وقتی جمعیت در حال گذر از کوچه هستند، مادر تخم مرغی را در پشت سر جمعیت برای رفع چشم نظر دیگران پرتاب می کند.

کم کم نزدیک به خانه داماد می شویم و صدای ساز و آواز هر لحظه زیادتر می شود. مادر داماد با یک کتره و ملاقه که بهم می زند به سوی عوس و پسرش می رود و آنها را غرق در بوسه می کند. پدر قربانیی در دست دارد و زیر پای آنها قربانی نموده و با بوسیدنشان به آنها تبریک و خیر مقدم می گوید. و عروس و داماد در حجله ای که تزیین شده می نشینندو پای کوبی دوستان و آشنایان خود را نظاره می کنند. بعد از چند ساعت جشن رو به اتمام می رود و کم کم مهمانان با عرض تبریک و آرزوی خوشبختی آنجا را ترک می کنند. و در قدیم عروس و داماد چند سال در کنار پدر و مادر خود زندگی می کردند.


ارسال شده در توسط ص

حوادث طبیعی شهرستان رودبار

نوشتار اصلی: زمین‌لرزه رودبار و منجیل 

30 دقیقه بامداد روز پنج شنبه 31 خرداد 1369 زلزله‌ای با قدرت 7?3 ریشتر شهرستان رودبار را لرزاند. بر طبق نظر موسسه ژئو فیزیک دانشگاه تهران مختصات این زلزله در 36 درجه و 49 دقیقه عرض شمالی و 49 درجه و 24 دقیقه و 51 ثانیه طول شرقی بود که منطبق بر بخش جنوبی استان گیلان(شهرستان رودبار) است. این زلزله بیش از 100 روستای شهرستان را به کل تخریب کرد و سی و هفت هزار نفر کشته و چهار صد هزار نفر بی خانمان بر جای گذاشت. اگر بازار داغ تماشای مسابقات فوتبال جام جهانی 1990 نبود، تعداد تلفات این زلزله هولناک به مراتب بیش از این می‌شد.

این زلزله به منزله نقطه عطفی در برنامه مقاوم‌سازی ساخت و ساز کشور محسوب می‌شود زیرا استفاده از مصالح ساختمانی استاندارد را ضروری ساخت.

 

مراسم عزاداری حسینی

این روستا نیز مانند همه ایران زمین همیشه عزادار امام حسین (ع) بوده و خواهد بودع به همین دلیل در ایام محرم و صفر به عزاداری می پردازد. با درخوست مردم محل مبنی بر وجود یک روحانی در مسجد و برگزاری نماز جماعت در محل هیات امنای مسجد(که متشکل شده از چند نفری که توسط خود مردم انتخاب شدهاند و به کارهای مسجد رسیدگی می کنند) به شهرداری جیرنده( نزدیکترین شهر به روستا) رفته و درخواست روحانی می کنند. در ایام محرم همه اهالی سعی می کنن که هر جا که هستن به روستا بیایند. همچنین در مدت دوازده شب، هرشب در مسجد محل مراسم عزاداری برگزار می شود. نماز مغرب به جماعت اقامه می شود، بعد از شام که هر کس در خانه ی خود میل می کند در مسجد جمع می شوند. مراسم با سخنرانی روحانی شروع می شود و بعد مداحان قدیمی (حسین آقا ستوده، یدالله شیخی، احدالله قویدل) در مدح امام حسین (ع) مرثیه خوانی می کنند، و بعد از پخش چای و خرما و یا حلوایی که نذورات مردم هست و توسط جوانان روستا که برای هیئت ابوالفضل هستند انجام می گیرد، مداحان جوان مداحی کرده و سینه زنی و زنجیر زنی را انجام می دهند    . 

در روز تاسوعای حسینی همه ی مردم صبح در حیاط مسجد جمع می شوند و با حمل الم به طرف امامزاده ی محل بالاتر (ناوه که کمتر از پنج دقیقه تا روستا راه است) حرکت می کنند، و در طول مسیر پیرمردها در جلوی دسته حرکت می کنند و الم را نوبت به نوبت حمل می کنند و بقیه هم سینه می زنند و یکی هم برایشان مداحی می کند. جوانان در عقب آنها دسته ی زنجیرزنی تشکیل می دهند و یکی برای آنها مداحی می کند و زنان نیز پشت دسته زنجیر زنی حرکت کرده و سینه می زنند. در بین مسیر برای عزاداران شیر داغ بخش می شود. و زنان روستای ناوه اسفند دود می کنند. همچنین در زیر پای الم گوسفندانی را نیز قربانی می کنند. وقتی به امام زاده رسیدند مردم آنجا برای عرض سلام و خیر مقدم به همراه الم خود به پیشباز می آیند و الم ها را به هم می چسبانند که نمادی از در آغوش کشیدن حضرت ابوالفضل توسط امام حسین است و یکی از مداحان قدیمی اشعار السلام آقا سلام، السلام ای سید خوبان سلام و ....را می خواند. و در حیاط امامزاده زنجیر می زنند. روستاهای هسایه (کلیشم، لایه، انبوه، خرم کوه، یکنم، شهر جیرنده، معدن و ...) و حتی از جاهای مختلف گیلان در تاسوعا و عاشورا به امامزاده احمد و محمد می آیند. هرساله یکی از اهالی کلیشم که نذر دارد در امامزاده ناهار می دهد. در مسجد صاحب الزمان روستای ویه نیز مردم با کمک یک بانی بعد اقامه نماز ظهر و نماز عصر ناهار می دهند. در روز عاشورا نیز مردم صبح در حیاط مسجد جمع شده و با حمل الم به طرف مزار حرکت می کنند، و در آنجا عزاداری می کنند. در این روز سادات محل در مسجدبعداز اقامه نماز ظهر عاشورا و نماز عصر آبگوشت می دهند .

در شب شام غریبان همه در مسجد شب زنده داری می کنند. و یک ساعت مانده به اذان صبح، همه برق ها خاموش می شود و شمع روشن می گردد مداح قدیمی شروع به مداحی می کند و از غصه و اسیری زینب و اهل بیت امام حسین (ع) می خواند. در این هنگام جوانان الم را بر دوش خود حمل کرده و دور مسجد می چرخند و پارچه های بسته شده به الم را باز می کنند که نمادی از شهادت امام حسین (ع) و تنها شدن اهلش است.

در سوم امام حسین(ع) نیز زنان در خانه های خود غذا درست کرده و در سینی می گذارند به مسجد می برند. و مردها و زائرانی که برای زیارت به امام زاده آمده اند به مسجد رفته و آنجا ناهار می خورند. بعد ناهار عزاداری می کنند.

 

 

 


ارسال شده در توسط ص

از غذاهای گیاهی مورد علاقه مردم این خطه تره کوهی و کمرگل می باشد ، که نحوه درست کردنش به این شکل است :

تره که شامل چند نوع گیاه( پیازی یا پیازچه، گرزنه، جی جی لاسکی و ...) می باشد و معمولا در فصل بهار در مناطق کوهستانی و ییلاقی این روستا می روید، بنابراین زنان این روستا دسته جمعی برای کندن آن به ییلاق می روند که در زمان های خیلی قدیم پیاده می رفتند ولی امروزه با ماشین به آنجا می روند. وقتی آنرا کندند در خانه آنرا پاک کرده و بعداز شستن مقداری از آنرا با کارد خردکرده و کمی آب ریخته و روی اجاق می گذارند تا بپزد، وقتی پخت با روغن آنرا سرخ کرده و تخم مرغ به آن اضافه کرده و میگذارند تا بپزد. این غذا را هم با نان و هم با برنج می خورند.

کمرگل هم گیاهی ست که در کوه در اواخر بهار و اواخر تابستان می روید، کندن آن بسیار سختر از تره است، زیزا بوته های آن خار دار است ولی تره را ازمین با چاقو یا کارد می کنند. این گیاه قبل از پخته شدن بسیار تلخ است و در زمان های خیلی قدیم از تلخی آب آن برای برطرف کردن برخی بیماری هایشان استفاده می کردنذ. بعد از کندن این گیاه آنرا پاک کرده و می شورند در ظرف پلاستیکی سفیدی می ریزند ،داخل ظرف آب ریخته و نمک پنج روز در آفتاب می گذارند.روز ششم اب آن را ریخته و در سینی می ریزند، با پارچه ای روی سینی را پوشانده و در آفتاب قرار می دهند تا خشک شود.

مقداری از خشک شده ی آنرا درون قابلمه ای ریخته و داخل آن آب ریخته روی اجاق می گذارند، چون تلخ است چند بار آب آن را عوض می کنند. بعد آنرا با ساتور ریز کرده و با روغن خوب سرخ میکنند، بعد کمی پیاز سرخ کرده به آن اضافه نموده و تخم مرغ نیز به آن میزنند. این غذا را نیز با نان و هم برنج می خورند.

راه های ارتباطی

راه لوشان-جیرنده-ویه، راه جیرنده-داماش، راه جیرنده-ویه-کلیشم، راه دیلمان-نوده، راه خرمکوه-کلیشم، راه کلیشم-دیلمان، راه انبوه-قزوین

 


ارسال شده در توسط ص

امامزاده‌های عمارلو 

امامزاده محمد حنفیه در روستای بیورزین

امامزاده احمد و محمد در روستای ناوه،

فراورده‌های شیری

یکی از فراورده های لبنی این منطقه دوغ می باشد. و شیوه ی درست کردن آن به این طریق است که ابتدا به مدت یک هفته شیری را که هر روز از گاو می دوشند، خوب می جوشانند و وقتی که ولرم شد آن را داخل ظرفی ریخته و چند قاشق ماست به نام ماست مایه به آن اضافه می کنند و در ظرف را گذاشته و با پارچه ای روی ظرف را می پوشانند.بعد دو ساعت پارچه را برداشته و ظرف را در جای خنکی می گذارند. بعداز یک هفته ماست ها را در یک ظرف سفالی به نام دوشان ریخته ( باید به ظرفیت دوشان توجه شود زیرا به ازای هر ظرف ماست، نصف همان ظرف آب می ریزند.) و دوشان را تکان میدهند. آنقدر تکان میدهند تا کره ماست جدا شود. بعد با دست کره را جمع کرده و در ظرفی که حاوی آب سرد تگری هست می ریزند تا کره سفت شود و محتویات دوشان را درون کیسه ای پارچه ای و سفید رنگ خالی می کنند، و در آن را بسته و به مدت چند روز در یک جای بلند آویزان می کنند، تا غلیظ شود. بعد چند روز محتویات کیسه را در ظرفی خالی کرده و روی آن را نمک می پاشند و در یخچال می گذارند.   

یکی از خوراکی های معروف این روستا نان شیری است که طرز تهیه آن به این شکل می باشد:

مقداری آرد را که با شکر، کمی جوش، روغن، شیر، دارچین و نمک و زردجوبه مخلوط شده است را با آب پنیر( چون پنیر را خودشان درست می کنند ) خیس می کنند، بعد با دستها همه ی این مواد را ورز (بهم) می دهند. آنقدر این کار را می کنند تا خمیری تقریبا سفت( خیلی سفت نمی شود) به دست آید. بعد از درست کردن خمیر تا زمانی که در حال ورآمدن (آماده شدن) است تنور را روشن می کنند تا گرم شود و زغال جمع شود، حدود یک ساعت بعد خمیر ور آمده را به تنور می برند، یک نفرخمیر را گرد کرده یا به زبان محلی ففیس می گذارد و یک نفر هم آن را برای زدن در تنور آماده می کند به این ترتیب که خمیر گرد شده را پهن می کند، با هنر دستش روی آن نقش می کشد و با مایعه ای کا با ماست زردجوبه مخلوط شده و زرده تخم مرغ که در کاسه ای جدا گانه است روی آن را می پوشاند و بعد با وسیله ای به نام نون زن که گرد است و با پارچه درست شده است به تنور می زند تا گرمای زغال آن را بپزد.

  

 


ارسال شده در توسط ص
   1   2      >